محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

معجزه مامان و بابایی

آقا پسر خوشگل من...

1394/10/16 8:57
نویسنده : mamani
160 بازدید
اشتراک گذاری

محمدرضاي نازنينم يکي از قشنگ ترين صحنه هاي کودکي شما زماني هست که با هزار سختي يه عالمه ماشين را بغل ميکني...ماشين پليس..کاميون..وانت..ابوتوس!! ماشين مامان..و دو سه تاي ديگه...با کمک گردن و شکم و دستات بسختي اينارو بغل ميکني و از اين طرف خونه ميبري اون طرف..ودر حين اين عمل خلاقانه زبونت را هم بيرون مياري از شدت تمرکز...کلا وقتي ميخواي تمرکز کني روي يه کاري زبونتو مياري بيرون....که فک کنم ارث دايي مهدي باشه...

خدا نکنه در طول اين عمليات حمل و نقل يکي از اين ماشينا بيفته يا جابجا بشه تو بغلت..اگه خودت تنها باشي که هيچي يه فرياد اعتراض ميکشي و دوباره روز از نو روزي از نو....ولي خدا نکنه حس کني من حواسم به شماست...يه معرکه اي راه ميندازي که آدمو از نگاه کردنت پشيمون ميکني....خداييش بعضي کارات وراي تحمل مادرانه من هست....

تو خونه ماماني وقتي تکه هاي قطارت از هم جدا ميشن ميگي اي بابا...عاشق اين "اي باباهات" هستم....

عزيزترينم....هر روز به اين فکر ميکنم که چه کارايي برات انجام بدم....چه لذت هايي برات رقم بزنم و چطوري شادت کنم...اعتراف ميکنم خيلي موقع ها شکست ميخورم در اهدافم..و با ز هزار بار خودمو سرزنش ميکنم...

ولي هم  من و هم شما ميدونيم که بدون هم يه لحظه هم نميتونيم  دووم بياريم.....

عاشقتم نازنينم....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)