محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

معجزه مامان و بابایی

نگراني هاي من...

1394/7/13 8:00
نویسنده : mamani
400 بازدید
اشتراک گذاری

محمد رضاي دلبند من...اين روزا هرجا ميرم و حتي زمان هايي که بلند ميخندم...فقط يه چيزي تو ذهنمه ...و اونم اينه کههرچه زودتر بتوني شير  و بستني بخوري....

يه نگراني بدي هر ثانيه تو دلمه...طوري که تو شاد ترين زمان ها يه دفعه غمگينم ميکنه....

عزيزترينم هيچ چيزي جايگزين سلامتي تو نيست برام ...هيچ چيزي آرامش بخش تر از از خنده ها و بازي هاي تو نيست برام...

فداي تک تک  سلول هات بشم...عاشقتم وقتي موتور و ماشن وتفنگتو بغل ميکني و براي خودت لالايي ميخوني و بعد از چند دقيقه ميخوابي....بعد من دستاي کوچولوتو آروووم از روي اسباب بازي هات بر ميدارم تا بتونم ازت جداشون کنم....

عاشقتم وقتي تمام کلمات منو تکرار ميکني و با ذوق صدا ميزني مامان....عاشقتم وقتي ميگي بلند ميگي مامان...بعد تفنگتو برميداري با بامزه ترين صداي دنيا مثلا به من تير اندازي ميکني...

نازنينم هيچ وقت بهت گفته بودم چشماي تو باشور ترين چشم دنياست...

عاشق برق چشاتم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)