محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

معجزه مامان و بابایی

محمد رضاي 19 ماه و 27 روزه من

1394/2/20 9:16
نویسنده : mamani
109 بازدید
اشتراک گذاری

روزهاي بزرگ شدنت پشت سر هم ميگذره و من و بابايي هم چشم دوختيم به بزرگ شدن شما....

انصافا رشد و بزرگ شدنت...حرفاي جديد و کاراي تازه اي که ياد ميگري و با اشتياق انجام ميدي يکي از بي نظير ترين نعمت هاي خداست که من و بابايي داريم تجربه ميکنيم.

محمد رضاي ناز من....از برکت وجود تو بالاخره ما خونه خريردم....اولين لونه عشقمون که تک تک آجرهاش با کار و تلاش من وبابايي شکل گرفته....هفته قبل کار سند خونه تموم شد...اصلا راحت نبود...شايد تو بزرگ بشي..و داشتن خونه اصلا چيز خاصي برات نباشه...دقيقا مثل خود ما که که از لحظه اي که چشم باز کرديم ...يه خونه خوشگل حياط دار ديديم و تا همين امروز هم فکر نميکرديم مامان و بابامون چکار کردند براي اين خونه....ولي ميخوام بدوني من و بابايي تلاش شبانه روز ي داشتيم واسه اين خونه...شبايي که بعد از 14 ساعت کار ميرسيديم خونه...و از خستگي حوصله شام خوردن نداشتيم و ميرفتيم  در عالم خلسه...البته روزاي شاد و با هيجاني بود...وقتي به  جمعه ميرسيديم انگار که قله اورست را فتح کرديم و تازه ياد فيلم ديدنو و تفريح ميفتاديم و تا پاسي از شب سعي ميکرديم زندگي کنيم...وقتي ماشين خريديم..انگار که يکي از درهاي بهشت برومون باز شده باشه...تمام پادردهاي من بعد از ماشين خريدن يه دفعه محو شد و کفش هاي بابايي هم يه دفعه عمرزيادي پيدا رکد...تو ثمره يه زندگي پراز تلاشي...

. اين خونه و اين زندگي برامون خيلي عزيزه...البته امسال  هنوز نميريم خونه جديد....به دلايل خيلييي زياد...ولي ا نشالا سال ديگه که شما هم بزرگ تر ميشي  سه تايي با هم ميريم اونجا...و انشالا يه عالمه بازي  و شادي ميکنيم...

ناز نين ترينم   هررزو يه کار بامزه جديد انجام ميدي و لطف اين سنت اينه که مي خواهي جلب توجه کني...تا ميبيني حواسمون بهت نيست ميگي الله اکبر و ..شروع ميکني  به نماز خوندن و سجده رفتن هاي طولاني که آدم ميخواد يه جا قورتت بده....

ازت ميپرسيم ساعت چنده...تو هم با کلي ذوق ميگي ده....10 بعدش کلي ميخنديم

با برنامه خندوانه شروع ميکني به دست و رقص... و دقيقا مثل  خود برنامه هر کار انجام ميدن شما هم انجام ميدي...

سوار ماشينت ميشي  پرش ميزني ماشالا...مثل آرتيست ها

عاشق اين هستي که يه بلندي پيدا کني و ماشين هاتو قطار کني..بعد يکي يکي ميبري تو اتاق و با ذوق بدو بدو ميکني...و اين عمليات  جابجايي را انجام ميدي...

کلماتي که ميگي و من ميفهمم فقط...قاقا يعني آقا

علي را خيلي واضح ميگي....يه عروسک داري به اسم علي اونو بغل ميکني و مثلا شيرش ميدي!!!

آلا..يعني الهه

نانه...يعني حنانه

ده..يعني بده

ن...يعني برق

هوا..يعني هم حلوا... هم... هوا ....هم هواپيما .....!!!!

ا لف يعني علف

نلده يعني نرده

دو ..يعني منو ببر بالا!!!!

نا...يعني ناف

کوووه...يعني کوه

يه کار قشنگي هم جديدا انجام ميدي و منو ديوونه خودت ميکني اينه که شبا شير ميخوري و بعد مياي جلوي صورتم تا چشمامو باز کنم .......بعد بوسم ميکني و روتو اون طرف ميکني و ميخابي..

عاشقتم نازنينيم...خدا نگهدارت  باشه و از جميع بلايا حفظت کنه....

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)