بردمت پيش امام رضا
ناز دونه من ديشب با بابايي رفتيم حرم...به شکرانه وجود تو..بعد تا وارد صحن انقلاب شديم..يادم اومد که پنجشنبه هفته قبل دعاي کميل حرم بوديمو و من گکلي گريه کردم..البته اربعين هم بود..به امام رضا گفتم هر وقت خودت صلاح ميدوني تو رو به ما هديه بده..
مي بيني گل مامان..خدا چقدر بزرگه..انگار صلاح دونسته تو همون موقع تو دل ماماني باشي...
ديشب از طرف تو به امام رضا سلام کردم و قول دادم تو را در راه اون تربيت کنم..به بابايي گفتم سي دي قرائت قرآن بياره برام تا با هم قرآن بخونيم...البته گل مامان ميدونستي ماماني قاري قرآنه؟
نفس من تا بتونم مواظبتم..تو هم قول بده شيطوني نکني و خوب تو دلم رشد کني...
دوستت دارم بي نهايت لطف زندگي من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی