محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

معجزه مامان و بابایی

پسر دو سال و هشت ماه من

1395/3/10 10:59
نویسنده : mamani
87 بازدید
اشتراک گذاری

اين روزا خيلي کم وقت ميکنم بيام اينجا و از بزرگ شدنت بنويسم...

ماشالا اينقدر در دنياي واقعي وقت منو پر کردي که اجازه کار با دنياي مجازي را نميدي...

از بزرگ شدنت بگم:اين روزها اولين چيزي که نشون دهنده بزرگ شدنت هست کلمات جديد و قلمبه است که با زبان کودکانه خودت ادا ميکني.. و من و بابايي تعجب ميکنيم که اينا رو از کجا شنيدي؟

مثلا ميگي مامان قبول داري؟ ...ميگم شما چي قبول داري؟ميگي آره..قلوب دارم!!

ميگي مامان ماشين عمو علي افتاد تو داله(چاله)..بعد مد اقا(محمد اقا) شوهر خاله شهين اومد نداتش (نجاتش )داد....

يا ماشينتو ميندازي تو چاله(چاله به فاصله بين دو فرش موجود در هال خانه ما گويند) ميگي مامان بيا..امير علي حواسش نبود افتاد تو داله...بيا نداتش بده...اميرعلي هم خواننده لباهنگ خندوانه بود که شما خيلي دوستش داري...

اين ماه که گذشت نميدونم چطور تونستم ايون حجم استرس را تحمل کنم ..فقط ميدونم  تمام شب هاش با التماس از خدا ميخواستم جواب آزمايش هات نرمال باشه...نميدونم خدا به فشار اشک هاي من نظر رحمت انداخت يا معصوميت تو...که مثل معجزه جواب آزمايشت نرمال شد...باورم نميشه...ولي باورت ميشه ميشه از شدت فشار و استرس اين روزها حتي نميدونم خوشحاليمو چطوري نشون بدم...فقط ميدونم سلامتي شما رو براحتي بدست نياوردم...

نميخوام از استرس ها بنويسم فقط ميخام هميشه يادم باشه و يادت باشه که خدا چقدر به دوتايي مون لطف داشته...

 

ولي يه گله  بزرگ من وبابايي ازت داريم ها...پسر گل من ..تو که اينقد خوبي اينقد نازي اينقد با ادبي..آخه چرا غر ميزني و نق ميزني...باور کن شدي مثل يه ميخ که منو بابايي را هي پنجل ميکني....البته ما هم پنچل خورمون خوبه ها...

ولي باور کن اگه همين رفتار گريه و نق از شما محو بشه ميشي بهترين پسر دنيا...

ولي با تمام اين حرفا خيلي دوست داشتني هستي...و کارات زيادي پسرونه است..

پسر عزيز و غرغروي من دوستت دارم يه عالمه

قد هزار تا قابلمه....(هميشه اين شعرو با هم ميخونيم)...

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)