محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

معجزه مامان و بابایی

محمدرضا عروس شده....

1394/11/27 10:24
نویسنده : mamani
805 بازدید
اشتراک گذاری

پسر نازنينم..چند وقتي هست که شما خيلي دوس داري عروس بشي...قبلا هميشه تو عروسي ها خيل با ذوق به عروس ها نگاه ميکردي ...و خيلي برات عروسي جذاب بود..اما بعد از ديدن فيلم شهرزاد رسما انتخاب کردي که عروس خانوم بشي..

يه پارچه پتو روفرشي حوله يا هرچيزي که برات تداعي تور عروس داشته باشه  ميندازي رو سرت و به من ميگي مامان شعر عروس بخون...

حالا اينا که چيزي نيست ميري سبد لباس هاي حمام را برميداري و ميزاري رو سرت ...و خيلي با ناز و ادا حرف ميزني و راه ميري ....ميگي عروس خانوم جيش دارن..عروس خانوم آب ميخوان..عروس خانوم ماشين بازي ميکنن..عروس خانوم کاربد کردن(زماني که پي پي ميکني!)

..من نمي دونم اين چه عروسيه که اين همه کاراي جالب ميکنه مخصوصا اين آخريش!!

ديشب به بابايي گفتي بابا مهدي جون براي آقا عروس آب بيار لطفا....

فک کنم  تو هويت خودت و جذابيت عروس خانوم تعارض پيدا کردي...

ديشب از زير سبد حمام موهاتو درست ميکني ميگي مامان موهام گوب شد؟(يعني موهاب خوب شد؟)

شعر خوندنات خيلي بامزه شده...

يه بار گفتي مامان شعر پري خانوم حاضر باش دستمال آبي بردار..پر از گلابي بردار...آش ماش شوکولي کنار باش را برام بخون..........!!!

يا يه شب موقع خواب ازم پرسيدي مامان شبا که ما ميخوابيم آقا پليسه بيداره؟؟

الهي فداس بزرگ شدنت بشم که تو جملاتت خيلي خو دشو نشون ميده...

جديدا تا چيزي ميخواهي ميگي مامان لباساتو بپوش پاشو برو از مغازه اقا پايين برام بخر!!

ماشالا واقعا تک فرزندي نمود کامل يافته در شما...

نازنينم تو اين بزرگ شدنا خدا حفظت کنه و سلامت و شاد نگهتت داره

به قول شما..آمييين

عاشق معصوميتت هستممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)