قهرمان 16 ماهه من
قهرمان 16 ماهه من محمد رضاي نازينم شما مشاشالا بزرگ شديو دو روز ديگه 16 ماهت تموم ميشه
اينقدر روزهاي بزرگ شدنت زود ميگذره ..که فرصت ثبت به من نميده...اينقدر شيريني هات زياد شده که نميدونم کدومشو برات ثبت کنم
انگار هر ثانيه تو داري تغيير ميکني...انگار که با پسر يک ثانيه قبل من فرق ميکني...عاشق ثانيه هاي بزرگ شدنتم..حتي وقتي گاهي اوقات خيلي از اين ثانيه ها خسته ميشم...
ماشالا چنان انرژي اي از من ميطلبي که حتي يه ذره هم برا ينفس کشيدن خودم باقي نميزاري....نوش جونت همه انرژي هام مال تو... تو فقط شاد باش....
قبلا هم گفته بودم وقتي ميخندي تمام دنيا با تو ميخنده...وقتي شادي و آواز ميخوني...تمام دنيا باهات شادي ميکنه...
وقتي مشغول يه کار جديدي و هزار باره همون کار را تکرار ميکني...تمام دنيا فقط به تو خيره ميشه...
هنوز هم عاشق جارو برقي هستي...منو ماماني که جارو برقي هامون از ترس خراب شدن تو اتاق قايم کرديم..ولي هرجا مهموني ميريم اول از همه ميري سرووقت جارو برقي و تا آخر مهموني ازاين طرف به اون طرف اونو ميکشوني....و خدا نکنه کسي تو اين عمليات حمل و نقل مزاحمت بشه..چنان جيغ بنفشي ميکشي که تمام اتمسفر ميلرزه.....
من نميدونم شما با 87 سانت قد و 11 کيلو وزن چطور زورت ميرسه که جارو برقي را بلند کني...!!!!چقدر من جوش ميزنم وقتي صورتت قرمز ميشه و شروع ميکني به زورآزمايي..همش ميترسم بهت فشار بياد...آخه مامان جون مشابقه وزنه برداري که نيست که تمام دنيا را ميخواي بلند کني....
فداي چشمک هات بشم که از هر کس خوشت بياد براش چشمک ميزني ...
عاشق زبون نشون دادنتم که آدم ميخواد درجا قورتت بده....
يه ماشين قان قان بزرگ هم برات خريديم که بزودي عکسشو برات ميزارم....
البته شما بيشتر اين ماشينو حمل ميکني تا اينکه روش بشيني و قان قان کني....
محمد رضاي نازنينم....تو انگار شدي بزرگترين دليل ما براي زندگي...
فداي شيرين بازي هات بشم....ماما...بابا...آب...ميو ...بله ...ميگي...گاهي هم هاپ هاپ
مياي خودتو پرت ميکني رو شکم من و خودتو لوس ميکنيو با هم شعرميخونيم تو هم پيتيکو پيتيکو ميکني...!!!!!
قشنگ ترين معني زندگيم لحظه شماري ميکنم براي اون روزي که بتوني همه چي راحت بخوري و بدون دغدغه يه عالمه شير و ماستو لبنبات با هم نوش جان کنيم....به اميد جشن لبنبات...
عاششششششقتم
