قهرمان 17 ماه و 23 روزه من

محمد رضاي نازنينم روزهاي بزرگ شدنت کي پس از ديگري داره ميگذره و حالا يه هفته مونده که شما يکسال و نيمه ات تموم بشه!

يادمه  پارسال  با بابايي ميگفتيم کي بشه سال ديگه اين موقع که پسرمون خودش را بره و غذا بخوره و از همه مهم تر خودش بخوابه..

حالا همون سال ديگه است و شما 18 ماهت شده...خودت  راه ميري..راه که چي بگم راهپيمايي ميکني ماشالا....شبا زانوهاتو ماساژ ميدم که واسه راهپيمايي روز بعد  توان داشته باشند طفلي ها...

غذا خوردنو خوابيدنتم که ماشالا..همچنان ميگم کي بشه سال بعد همين موقع که ببينم خودت با اشتها غذا ميخوري و ميخوابي...و مدام موقع خواب از سر و کول من بالا نميري!!!!

اين هفته براي اولين بار در طول تاريخ يه کار بزرگ انجام دادي ...در حال نگاه کردن به برنامه فيتيله ها دراز کشيدي و در حاليکه داشتي کباب ميخوردي خوابت برد...منو بابايي از تعجب سنکوب کرديم...باور نميکني!!!

آخه يکي از عادت هاي جالب شما اينه که وقتي خيلي خسته اي و خوابت مياد يکدفعه قاطي ميکني و از سر و کول من ميري بالا....کلا قاطي ميکني وقتي خيلي خسته و گرسنه اي

نازنينم نماز ميخوني در حد تيم ملي با عباي بابا جون....خدا  حق دست هاي معصوم و پاکت حفظت کنه....آدم ميخواد خودتو عباتو درجا قورت بده

بهترينم  ماشالا يکي از استعدادهاي شما شوت زدنه...توپ را شوت ميزني در حد تيم ملي ..همه ميگن سوباسو ازارا هستس ماشالا...

عزيزترينم وقتي شير ميخوري دستتو ميکني تو چشمام و يه صداي غرش از خودت در مياري ...اين صدا يعني اين چيه؟ منمميگم چشم ماماني..بعد بيني منو فشار ميدي وحشتناک..منم سريع ميگم بيني ماماني ...بعد که خطر دور شد موهامو ميگيري  ...منم ميگم موهاي ماماني..به اين همين ترتيب..خدا نکنه در اين عمليات لوس کردن شما من حواسم نباشه...دوباره يه صداي غرش در مياري و منو متوجه خودت ميکني...

جديدا خيلي براي من و ماماني ناز مياري ..الکي خودتو ميندازي بعد زمينو ميزني و ميگي ا ا ا ا ....

يه کار بامزه و پسرانه ات هم اينه که با مشين ميري بالاي تشک ها و خودتو از اونجا به امون خدا رها ميکني ...از اين حرکت آرتيستيت خوشم مياد ...چند بار هم با سرت افتادي  ها و لي بازم پيگيري...

ماشين بازيت خيلي خوردنيه...واقعا پسرونه است....

نازنينم مواظب خودت باش تروخدا....